« گفتند نماز عید محشر شده است . مبهوت زخطبه های رهبرشده است.به بهانه مبعث »

قاطعیت وایمان پیامبر رحمت ومهربانی

نوشته شده توسطحسینی واعظ 26ام اردیبهشت, 1394

اگر سرتاسر تاریخ زندگی پیامبر اکرم (ص) را مطالعه کنیم، صداقت و قاطعیت را خواهیم یافت. همین اخلاق کریمه پیامبر (ص) به ضمیمه جذّابیت قرآن کریم باعث پیش رفت سریع اسلام شد. قریش که گسترش و سرعت نفوذ آن حضرت را مشاهده می کرد، پر جاذبه ترین پیشنهادها را برای ایشان مطرح ساخت، ولی پیامبر همه آنها را قاطعانه و با صراحت نفی کرد. در این جا به سه نمونه از آن پیشنهادها که همه تاریخ نویسان معتبر جهان ثبت کرده اند، اشاره می کنیم:

الف) گروهی از بزرگان قریش برای چندمین بار به محضر ابوطالب شرف یاب شدند. او نیز از حضرت محمد خواست که در آن جلسه حضور یابد. آن گاه به محمد عرض کرد: برادرزاده ام! به پیشنهادهای سران قریش گوش بده و بخشی از آن را بپذیر تا هم خودت راحتی شوی و هم ما به زحمت زیادتر گرفتار نشویم. حضرت فرمود: عمو جان! اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ من بگذارند، هرگز دست از تبلیغ رسالت بر نمی دارم؛ یا باید پیروز شوم و یا جانم را بر سر آن بگذارم.

سپس رسول خدا گریه کنان برخاست. ابوطالب او را صدا زد و گفت: عزیزم! برگرد و آن چه دوست داری بگو، به خدا قسم، هرگز از یاری تو دست بر نخواهم داشت. روزی عُتَبة بن ربیعة بن عبدالشمس حضرت محمد (ص) را دید که در مسجد الحرام تنها نشسته است. از جمعی از رجال قریش اجازه گرفت تا با حضرت محمد (ص) گفت و گو کند. سپس به نمایندگی از آنان محضر رسول خدا (ص) آمد و گفت: ای برادرزاده! این امر بزرگی که آورده ای، اجتماع ما را پراکنده ساخته و خردهای آنان را به سفاهت و حماقت خوانده و خدایان آنان را نکوهش نموده و پدران آنان را که مرده اند، کافر نامیده است. اکنون پند مرا بشنو و نیکو بیندیش. اگر قسمتی از آن را بپذیری (به سود تو خواهد بود). پیامبر فرمود: بگو ای «ابو ولید» تا بشنوم. عتبه گفت: ای محمد! اگر منظورت به دست آوردن ثروت دنیاست، به اندازه ای مال به تو می دهیم که از همه مردم ثروت مندتر شوی. اگر برای سروری قیام کرده ای، تو را به ریاست پذیرفته و هیچ کاری بدون فرمان تو انجام نمی دهیم. اگر هوای پادشاهی به سر داری، تو را پادشاه جزیرة العرب منصوب می سازیم و اگر جنّ زده شده ای، حاضریم معالجه ات کرده و اموال بسیاری را برای درمان تو هزینه کنیم.

حضرت رسول (ص) فرمود: سخنانت پایان یافت. گفت: بلی. فرمود: اکنون من می گویم و تو گوش فرا ده. سپس سوره فصلت را خواند و وقتی به آیه 27 رسید، به سجده افتاد. سپس فرمود: ای «ابو ولید»! اینک که پاسخ را دریافت کردی، هر جا که می خواهی برو.

عُتَبه با قیافه متغیر حرکت کرد و پیش دوستانش برگشت و گفت: به خدا قسم، گفتاری از محمد شنیدم که هرگز مانند آن را نشنیده بودم. این گفتار، نه شعر بود و نه کهانت. ای گروه قریش! از من بشنوید و دست از محمد (ص) باز دارید. به خدا قسم، این گفته هایی که از وی شنیدم، فهمیدم داستان عظیمی در پیش است. اگر عرب بر وی پیروز شود، مقصود شما بدون زحمت حاصل می شود و اگر او بر عرب پیروز گردد، پادشاهی او پادشاهی شما و سربلندی او سربلندی شماست… گفتند: ای «ابو ولید»! به خدا سوگند تو را هم با زبان خویش سحر کرد. عُتَبه گفت: هرگونه فکر می کنید آزادید، من حق را باز گفتم.ایام حج بود. رسول اکرم (ص) از فضای آزاد آن استفاده کرده مردم را در منا به اسلام دعوت می نمود تا این که به خیمه های قبیله بنی عامر بن صعصعه رسید. مردی از طرف آنها به نام «بحیرة بن فراس» تا نگاهش به قیافه پیغمبر افتاد مجذوب او شد.

سپس گفت: «و اللّه لو انّی اخذت هذا الفتی من قریش لاکلت به العرب؛ به خدا سوگند، اگر من این جوان را از دست قریش می گرفتم با نیروی او قوم عرب را می بلعیدم». آن گاه به رسول خدا (ص) رو کرد و گفت: اگر ما دعوت تو را پذیرفتیم و در این امر یاری ات کردیم و به یاری خدا پیروز شدی، آیا قول می دهی که حکومت بعد از تو به دست ما باشد. رسول خدا (ص) فرمود: «اِنّ هذا الامر للّه یضعه حیث یشاء؛ اختیار این امر به دست خداست و هر کجا بخواهد آن را می نهد. بحیره گفت: ما در مقابل عرب جان نثار تو باشیم و آن گاه که خداوند پیروزی ات داد، کار حکومت به دست دیگران باشد! ما را نیاز به پذیرش این دعوت نیست.

اگر حضرت محمد (ص) یک سیاست مداری فریب کار بود اولاً: نمی توانست چنین قاطعیتی از خود نشان دهد، بلکه با قریش کنار می آمد و ثروت و قدرت را در جزیرة العرب بدون زحمت و آوارگی و شکنجه یارانش به دست می گرفت. ثانیاً: اگر به قریش اعتماد نمی کرد بدون شک با قبیله بنی عامر در آن دوران ضعف و بی کسی مصالحه می کرد و به کمک نیروهای آنها زودتر بر جزیرة العرب مسلط می شد. پس از پیروزی، اگر رئیس قبیله بنی عامر زنده می بود و مطالبه عمل به وعده می کرد، مطابق معمول می گفت: من یادم نیست؛ اگر خیلی با وجدان بود، دستور می داد سمتی را در حکومت به او بدهند. ولی اگر ادعای بالاتری مثلاً خلافت در سر داشت و پافشاری می کرد، دستور می داد او را دست گیر کرده و به زندان محکومش کنند و سپس پیشنهاد عفوش می دادند و آزاد می شد. در صورتی که پس از عفو باز هم بر ادعای خود اصرار می ورزید، بی شک وی را به قتل می رساندند و خونش را به گردن جنّیان می انداختند؛ ولی محمد (ص) سیاسی کاری نداشت و مجسمه امانت، صداقت و مردانگی بود و مکر و تزویر را ناجوان مردی و غیر اسلامی می دانست.

نظر از: رحیمی [عضو] 

با سلام ادب
عید فطر یكى از دوعید بزرگ در سنت اسلامى است كه درباره آن، احادیث و روایات بی شمار وارد شده است. مسلمانان روزه دار كه ماه رمضان را به روزه دارى به پا داشته و از خوردن و آشامیدن و بسیارى از كارهاى مباح دیگر امتناع ورزیده اند، اكنون پس از گذشت ماه رمضان در نخستین روز ماه شوال اجر و پاداش خود را از خداوند مى ‏طلبند، اجر و پاداشى كه خود خداوند به آنان وعده داده است.

امیرالمؤمنین علي علیه السلام در یكى از اعیاد فطر خطبه ‏اى خوانده ‏اند و در آن مؤمنان را بشارت و مبطلان را بیم داده‏ اند.

” خطب امیرالمومنین على بن ابى طالب علیه السلام یوم الفطر فقال: ایها الناس! ان یومكم هذا یوم یثاب فیه المحسنون و یخسر فیه المبطلون وهو اشبه بیوم قیامكم، فاذكروا بخروجكم من منازلكم الى مصلاكم خروجكم من الاجداث الى ربكم واذكروا بوقوفكم فى مصلاكم و وقوفكم بین یدى ربكم، واذكروا برجوعكم الى منازلكم، رجوعكم الى منازلكم فى الجنه.

عبادالله! ان ادنى ما للصائمین والصائمات ان ینادیهم ملك فى آخر یوم من شهر رمضان، ابشروا عباد الله فقد غفر لكم ما سلف من ذنوبكم فانظروا كیف تكونون فیما تستانفون.”

اى مردم! این روز، روزى است كه نیكوكاران در آن پاداش مى ‏گیرند و زیانكاران و تبهكاران در آن مایوس و نا امید مى ‏گردند و این شباهتى زیاد به روزقیامتتان دارد، پس با خارج شدن از منازل و رهسپار جایگاه نمازعید شدن به یاد آورید خروجتان از قبرها و رفتنتان را به سوى پروردگار، و با ایستادن در جایگاه نماز، به یاد آورید ایستادن در برابر پروردگارتان را. و با بازگشت ‏به سوى منازل خود، متذكر شوید بازگشتتان را به سوى منازلتان در بهشت ‏برین. اى بندگان خدا، كمترین چیزى كه به زنان و مردان روزه ‏دار داده مى ‏شود این است كه فرشته ‏اى در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا مى ‏دهد و مى‏ گوید:

«هان! بشارتتان باد، اى بندگان خدا كه گناهان گذشته ‏تان آمرزیده شد، پس به فكر آینده خویش باشید كه چگونه بقیه ایام را بگذرانید.»
برگرفته از سایت آیت الله جاودان

پیشاپیش عیدتان مبارک
التماس دعا - یا علیه علیه السلام

1394/04/24 @ 23:02
نظر از: رحیمی [عضو] 

با سلام و عرض تسلیت شهادت مظهر عدالت امیر مومنان حضرت علی علیه السلام

بیدار بودن یا بیدار شدن؟؟؟
هر از گاهی در فضای مجازی یا از طریق پیامک ها شاهد هدف قرار دادن موذیانه و پنهان ارزشها به شکلی کاملا حساب شده هستیم .اگر در متن بعضی از این جملات و عبارات به اندازه کافی تعقل نشود و دست به نشر و ترویج بیشتر آنها بزنیم ناخواسته و ناخودآگاه خدشه ای بزرگ به بعضی از معارف و دستورات دینی وارد کرده و باعث شبهه افکنی شده ایم.

برای مثال این عبارت ها:

“آگاه باشید که حسین تشنه اشک نیست که تشنه لبیک است.”

“محرم،زمان بالیدن است نه فقط نالیدن,
عبرتهایش آموزه است نه موزه
تمرین خوب نگریستن است نه خوب گریستن
نماد شعور مذهب است ,نه فقط شور
ای منتظران مهدي(عج) به هوش باشیم, که حسین (علیه السلام) را منتظرانش کشتند
تقدیم به آنها که پیرو اندیشه حسین هستند نه وامانده لب تشنه او!”

این عبارت در ایام محرم منتشر شده و بازخورد خوبی برای ضدارزشی ها هم داشت چون هدف آنها زیرسوال بردن و ناچیز جلوه دادن گریه بر مصایب سیدالشهدا بود.بسیاری با شنیدن این مطلب بر آن صحه می گذاشتند بدون آنکه پی به هدف شومی که در پس آن بود ببرند.هر چند تاکید عرفا و بزرگان ما هم همواره بر اشک همراه با معرفت به درگاه سیدالشهدا بوده است اما قداست و معرفت بخشی اشک در مجلس عزای امام حسین علیه السلام نکته ای است که در متون دینی ما به آن اشاره و تاکید شده است یعنی اشک و گریه همچون نردبانی است برای دست یابی به پله های والای معرفت و اگر این پله ها را طی نکنیم به پله بعد نخواهیم رسید.علاوه بر آن چه کسی است که منتظر حقیقی باشد و محبوبی را که در انتظارش به سر می برد به قتل برساند؟؟یعنی ما هم منتظر نباشیم چون ممکن است زمانی دستمان به خون حجت خدا آلوده شود!!

این روزها وشبهای عزیز هم پیامی با این مضمون منتشر می شود:

“شب قدر شب بیدار شدن است نه بیدار ماندن”

در اینکه بسیاری از بزرگان بر بیدار شدن و تحول روحی در این شبها به وسیله تعقل و تفکر تاکید می کنند شکی نیست اما دستورات آنها هرگز به معنای رد کردن بیدار ماندن در این شبها نیست.چرا که بیداری جسم یقینا مقدمه بیداری روح است و هیچگاه بیداری حقیقی و تحول روحی بدون تحمل مشقت و صبر و تسلیم در مقابل سختیها و عبادات به دست نمی آید.

پس به نظرم لازم است به بهای بازی با کلمات و عبارت ،دستورات ظاهری و ابتدایی دین را بی ارزش جلوه ندهیم چرا که محال است مقدمه را طی نکنیم و به ذی المقدمه دست یابیم.

التماس دعا - یا علی علیه السلام

1394/04/17 @ 00:40


فرم در حال بارگذاری ...