« آغاز کربلا..فاطمه مالک محشر »

تقدیم به مولاصاحب الزمان

نوشته شده توسطحسینی واعظ 6ام اردیبهشت, 1391


ای دل،ای دادرس باطن من،یار کجاست

محفل و مجلس دردی کش بیدار کجاست؟؟

ای دل ای یاور تنهایی شب تا به سحر

دانی امّا که پریشان رخ و دلدار کجاست؟؟

این دل ساده ی من در غم هجران امروز

منتظر مانده ولی وعده ی دیدار کجاست؟؟

من در این راه خراب و پر فراز و پر نشیب

مانده ام بی کس و بیمار، مددکار کجاست؟؟

از لسان الغیب گویم ،که کلامش خوش بود

شعر های سحر رندِ گهر بار کجاست؟؟؟ :

” آن کس است اهل بشارت که اشارت داند

نکته‌ها هست بسی محرم اسرار کجاست؟؟ “

یار در حجره و ما در پی دیدار هستیم

دور خود گشتیم و چرخیدیم، پدیدار کجاست؟؟

زار و بیمار نباشم ،خسته ی ره نشوم

واعـظ این عمر سر آمد،مستِ هشیار کجاست؟؟

سروده سیدجلال حسینی واعظ

 

نظر از: alzahra-mo [عضو] 

علی به خانه برمی‏گردد؛ با غربتی که هیچ‏کس جز تو، ارتفاعش را درک نکرد. ذوالفقار را در نیام فرو می‏برد و خود به نیام خانه برمی‏گردد، اما به راستی، کدام خانه؟!
مگر علی بی ‏فاطمه خانه دارد؟!
آری! غربت فاطمیه را پایانی نیست، که آغاز غربت کربلاست…
—————
سلام ، وقتتان بخیر
مطالب جالبی داشتید
خوشحال می شویم که شما هم از وبلاگ ما دیدن فرمایید .

1391/02/07 @ 00:20
نظر از: جباری معز [عضو] 
جباری معز

سلام خدا قوت ممنون از شعر زیباتون.
مهدي جان

من نشاني از تو ندارم

اما نشاني ام را براي تو مي نويسم

در عصرهاي انتظار به حوالي بي كسي قدم بگذار خيابان غربت را پيدا كن

و وارد كوچه پس كوچه هاي تنهايي شو كلبه غريبي ام را پيدا كن

كنار بيد مجنون خزان زده و كنار مرداب آرزوهاي رنگي ام در كلبه را باز كن

به سراغ بغض خيس پنجره برو حرير غمش را كنار بزن مرا خواهي ديد….

با بغضي كويري كه غرق عصاره انتظار است
مدرسه علمیه فاطمیه (س)قروه درجزین

1391/02/06 @ 23:47


فرم در حال بارگذاری ...