موضوع: "بدون موضوع"

میلاد نور 

نوشته شده توسطحسینی واعظ

میلاد نور مبارک

جمعه این هفته را از دست ندهیم !

نوشته شده توسطحسینی واعظ 19ام مهر, 1391

دعای وارد شده در  روز 25 ذوالقعده

اللَّهُمَّ دَاحِيَ الْكَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ كَاشِفَ كُلِّ كُرْبَةٍ أَسْأَلُكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ مِنْ أَيَّامِكَ الَّتِي أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِينَ وَدِيعَةً وَ إِلَيْكَ ذَرِيعَةً وَ بِرَحْمَتِكَ الْوَسِيعَةِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ الْمُنْتَجَبِ فِي الْمِيثَاقِ الْقَرِيبِ يَوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ كُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَى كُلِّ حَقٍّ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَعْطِنَا فِي يَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِكَ الْمَخْزُونِ غَيْرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ‏] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ ،
خدايا اى گستراننده كعبه،و شكافننده دانه،و برگيرنده سختى،و برطرف كننده هر گرفتارى،از تو مى‏خواهم‏ در اين روز از روزهايت،كه حقّش را بزرگ گرداندى،و سبقتش را پيش انداختى،و آن را نزد اهل ايمان امانت و و به سوى خود وسيله قرار دادى،و به رحمت گسترده‏ات كه بر محمّد درود فرستى آن بنده برگزيده‏ات‏ در پيمان نزديك،روز ديدار،شكافنده هر امر بسته،و دعوت كننده به حق،و بر اهل بيت پاكش‏ آن راهنمايان،و روشن‏كنندگان راه حق،ستونهاى جبّار،و متولّيان بهشت و دوزخ،و عطا كن به ما از عطاى در خزانه‏ات كه نه بريده شود،و نه منع گردد،تا به وسيله آن توبه،و بازگشت خوبى براى ما فراهم نمايى
يَا خَيْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَكْرَمَ مَرْجُوٍّ يَا كَفِيُّ يَا وَفِيُّ يَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِيٌّ الْطُفْ لِي بِلُطْفِكَ وَ أَسْعِدْنِي بِعَفْوِكَ وَ أَيِّدْنِي بِنَصْرِكَ وَ لا تُنْسِنِي كَرِيمَ ذِكْرِكَ بِوُلاةِ أَمْرِكَ وَ حَفَظَةِ سِرِّكَ وَ احْفَظْنِي مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَى يَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِي أَوْلِيَاءَكَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِي وَ حُلُولِ رَمْسِي وَ انْقِطَاعِ عَمَلِي وَ انْقِضَاءِ أَجَلِي اللَّهُمَّ وَ اذْكُرْنِي عَلَى طُولِ الْبِلَى إِذَا حَلَلْتُ بَيْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَى وَ نَسِيَنِيَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَى وَ أَحْلِلْنِي دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِي مَنْزِلَ الْكَرَامَةِ ،
اى بهترين خوانده شده و كريم‏ترين اميد شده،اى كفايت كننده،اى وفادار،اى آن‏كه لطفش پنهانى است،به لطفت به من لطف كن،و به‏ عفوت خوشبختم نما،و به يارى‏ات تأييدم فرما،و از ذكر كريمانه‏ات فراموشم مكن به حق متوليان امرت و نگهبانان‏ رازت و از گرفتاريهاى روزگار تا روز قيامت و برانگيخته‏شدن خفظم كن‏ هنگام بيرون آمدن جانم،و فرو رفتن در قبرم،و تمام شدن كارم،و سپرى شدن عمرم،اوليايت را به بالينم حاضر كن،خدايا يادم كن،بر طول پوسيدگى،زمانى‏كه در ميان توده‏هاى خاك فرود آيم،و فراموش‏كنندگان از مردم فراموشم كنند،و در خانه اقامت فرودم آر،و در منزل كرامت جايم ده،
وَ اجْعَلْنِي مِنْ مُرَافِقِي أَوْلِيَائِكَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِكَ وَ اصْطِفَائِكَ وَ بَارِكْ لِي فِي لِقَائِكَ وَ ارْزُقْنِي حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِيئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِي حَوْضَ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِي مِنْهُ مَشْرَبا رَوِيّا سَائِغا هَنِيئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِي خَيْرَ زَادٍ وَ أَوْفَى مِيعَادٍ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ‏] أَوْلِيَائِكَ الْمُسْتَأْثِرِينَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِكْ أَشْيَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِكَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِكَهُمْ وَ ضَيِّقْ عَلَيْهِمْ مَسَالِكَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِكَهُمْ.
و از دوستان اوليايت،و برگزيدگان و خاصان درگاهت قرارم‏ ده،و ديدارت را بر من مبارك گردان،و پيش از فرا رسيدن پايان عمرم حسن عمل روزى‏ام فرما، درحالى‏كه پاك از لغزشها و گفتار بى‏پايه و منطق تباه باشم.خدايا مرا به حوض پيامبرت محمّد(درود خدا بر او و خاندانش)وارد كن،و از آن به من بنوشان،نوشاندنى سيراب كننده،روان و گوارا،كه پس از آن هرگز تشنه نشوم،و از ورود به آن طرد نگردم،و از آن‏ منع نشوم،و آن را قرار ده برايم بهترين توشه،و كاملترين وعده‏گا،روزى كه گواهان بپا مى‏خيزند.خدايا لعنت كن گردنكشان‏ گذشته و آينده را،هم آنان‏كه حقوق اوليايت را به ناحق به خود اختصاص دادند.خدايا پايه‏هايشان را بشكن،و پيروان و عمّالشان را نابود ساز،زميه‏هاى هلاكتشان را به زودى فراهم فرما،و كشورهايشان را از دستشان بگير،و راههايشان را بر آنان تنگ كن، و بر آنان‏كه با آنان سهيم و شريكند لعنت فرست.
اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِيَائِكَ وَ ارْدُدْ عَلَيْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِينِكَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِكَ فِي أَعْدَائِكَ مُؤْتَمِرا اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِكَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَيْتَ إِلَيْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَكَ حَتَّى تَرْضَى وَ يَعُودَ دِينُكَ بِهِ وَ عَلَى يَدَيْهِ جَدِيدا غَضّا وَ يَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ يَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَى جَمِيعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِي كَرَّتِهِ حَتَّى نَكُونَ فِي زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِكْ بِنَا قِيَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَيَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَيْهِ [عَلَى مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَيْنَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَيْهِ [عَلَيْهِمْ‏] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.
خدايا در فرج دوستانت شتاب كن و حقوق تاراج‏رفته آنان را به آنان بازگردان و قائم آنان را به حق آشكار كن،و او را يارى‏رسان دينت بدار،و درباره دشمنانت فرمانده به فرمانت قرار ده.خدايا فرشتگان پيروزى را گرداگرد او همواره بدار،و به آن دستورى كه در شب قدر به او القا كردى او را انتقام‏گيرنده خويش‏ قرار ده،تا جايى‏كه خشنود شوى،و دينت به وسيله او،و به دست او به گونه‏اى نو و تازه بازگردد،و حق به طور كامل ناب شود،و باطل به صورت‏ همه جانبه به دور افكنده شود.خدايا بر او و همه پدرانش درود فرست،و ما را از همنشينان و خاندانش قرار بده،و در زمان بازگشتش ما را برانگيز،تا در دوران او در شمار يارانش باشيم.خدايا درك قيامش را روزى ما كن،و در روزگارش ما را حاضر كن،و بر او درود فرست،و سلام او را به ما باز رسان،درود و رحمت خدا و بركاتش بر او باد.


امام ثامن و ضامن ، رضا كه بر حرمش نهاده اند شهان ، روى إ لتجا اينجاست

نوشته شده توسطحسینی واعظ 6ام مهر, 1391

 روش برخورد با مردم
مرحوم شيخ طوسى رضوان اللّه تعالى عليه در كتاب رجال خود آورده است :
در يكى از روزها، عدّه اى از دوستان امام رضا عليه السلام در منزل آن حضرت گرد يكديگر جمع شده بودند و يونس بن عبدالرّحمن نيز كه از افراد مورد اعتماد حضرت و از شخصيّت هاى ارزنده بود، در جمع ايشان حضور داشت .
هنگامى كه آنان مشغول صحبت و مذاكره بودند، ناگهان گروهى از اهالى بصره اجازه ورود خواستند.
امام عليه السلام ، به يونس فرمود: داخل فلان اتاق برو و مواظب باش هيچ گونه عكس العملى از خود نشان ندهى ؛ مگر آن كه به تو اجازه داده شود.
آن گاه اجازه فرمود و اهالى بصره وارد شدند و بر عليه يونس ، به سخن چينى و ناسزاگوئى آغاز كردند.
و در اين بين حضرت رضا عليه السلام سر مبارك خود را پائين انداخته بود و هيچ سخنى نمى فرمود؛ و نيز عكس العملى ننمود تا آن كه بلند شدند و ضمن خداحافظى از نزد حضرت خارج گشتند.
بعد از آن ، حضرت اجازه فرمود تا يونس از اتاق بيرون آيد.
يونس با حالتى غمگين و چشمى گريان وارد شد و حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت :
ياابن رسول اللّه ! من فدايت گردم ، با چنين افرادى من معاشرت دارم ، در حالى كه نمى دانستم درباره من چنين خواهند گفت ؛ و چنين نسبت هائى را به من مى دهند.
امام رضا عليه السلام با ملاطفت ، يونس بن عبدالرّحمان را مورد خطاب قرار داد و فرمود: اى يونس ! غمگين مباش ، مردم هر چه مى خواهند بگويند، اين گونه مسائل و صحبت ها اهميّتى ندارد، زمانى كه امام تو، از تو راضى و خوشنود باشد هيچ جاى نگرانى و ناراحتى وچود ندارد.
اى يونس ! سعى كن ، هميشه با مردم به مقدار كمال و معرفت آن ها سخن بگوئى و معارف الهى را براى آن ها بيان نمائى .
و از طرح و بيان آن مطالب و مسائلى كه نمى فهمند و درك نمى كنند، خوددارى كن .
اى يونس ! هنگامى كه تو دُرّ گرانبهائى را در دست خويش دارى و مردم بگويند كه سنگ يا كلوخى در دست تو است ؛ و يا آن كه سنگى در دست تو باشد و مردم بگويند كه درّ گرانبهائى در دست دارى ، چنين گفتارى چه تاءثيرى در اعتقادات و افكار تو خواهد داشت ؟
و آيا از چنين افكار و گفتار مردم ، سود و يا زيانى بر تو وارد مى شود؟!
يونس با فرمايشات حضرت آرامش يافت و اظهار داشت : خير، سخنان ايشان هيچ اهميّتى برايم ندارد.
امام رضا عليه السلام مجدّدا او را مخاطب قرار داد و فرمود:
اى يونس ، بنابر اين چنانچه راه صحيح را شناخته ، همچنين حقيقت را درك كرده باشى ؛ و نيز امامت از تو راضى باشد، نبايد افكار و گفتار مردم در روحيّه ، اعتقادات و افكار تو كمترين تاثيرى داشته باشد؛ مردم هر چه مى خواهند، بگويند.
بحارالا نوار: ج 2، ص 65، ح 5، به نقل از كتاب رجال كشّى .

میلاد کریمه اهل بیت علیهم السلام حضرت معصومه (س) به پیروان مکتب اهل بیت مبارک باد

نوشته شده توسطحسینی واعظ 27ام شهریور, 1391

قال الصادق علیه السلام:

انّ للّه حرماً و هو مكه ألا انَّ لرسول اللّه حرماً و هو المدینة

ألا و ان لامیرالمؤمنین علیه السلام حرماً و هو الكوفه

الا و انَّ قم الكوفة الضغیرة ألا ان للجنة ثمانیه ابواب ثلاثه منها الی قم

تقبض فیها اموأة من ولدی اسمها فاطمه بنت موسی علیهاالسلام

و تدخل بشفاعتها شیعتی الجنة با جمعهم؛

خداوند حرمی دارد كه مكه است پیامبر حرمی دارد و آن مدینه است

و حضرت علی علیه السلام حرمی دارد و آن كوفه است

و قم كوفه كوچك است كه از هشت در بهشت سه در آن به قم باز میشود -

زنی از فرزندان من در قم از دنیا میرود كه اسمش فاطمه دختر موسی علیه السلام است

و به شفاعت او همه شیعیان من وارد بهشت میشوند.

در راستای محکومیت اهانت به پیامبر رحمت ومهربانی

نوشته شده توسطحسینی واعظ 26ام شهریور, 1391

یا محمد؛‌

هنوز هم سربازان شیطان در مقابل دین یگانه اسلام كه رسول و پیام‌آورش هستی، می‌ایستند.

هنوز هم كج اندیشان و مغرضانی هستند كه كرامت و بزرگی خدای تو را، ‌دین تو را و تو را بر نمی‌تابند.

آری؛ هنوز هم جهان، شاهد و ناظر قصه‌های تلخ و تأسف آور است.

اهانت به ادیان الهی، رسمی ناشایست است كه هر از گاهی از گوشه و كنار جهان و در لفاف آزادی بیان، دیده می‌شود. اهانت به مقدسات ادیان الهی و به خصوص غرض ورزی‌های بی‌شمار علیه دین مبین اسلام، ریشه در كم خردی، حسد ورزی و عدم درك درست از اسلام است. دشمنان اسلام چه كوته فكرند كه گمان می‌كنند این رفتارهای نابخردانه، ذره‌ای به اسلام خدشه وارد می‌كند.

 

ذره ای از دریای عطوفت پیامبر رحمت وخاتم انبیاء الهی

نوشته شده توسطحسینی واعظ 25ام شهریور, 1391

مردم مكه گرد او جمع شده از مرد و زن با او بر پذیرش اسلام بیعت مى‏كردند،

بجز افراد اندكى كه از ترس كشته شدن از مكه بیرون رفته بودند.

مردان بر اساس گواهى به اینكه خدائى جز الله نیست و محمد بنده و فرستاده اوست

و اینكه شنوا و فرمانبردار خدا و رسولش باشند بیعت مى‏كردند.

ایشان گروه گروه به او روى آورده در بیعت با وى و ورود به اسلام بر هم پیشى مى‏گرفتند.

مردى نزد رسول خدا آمد تا با او بیعت كند، ولى ترس و لرزه اندام او را گرفته بود.

پیامبر با لطف و مهربانى‏ به او نگاه كرده و فرمود: بر خود آسان بگیر، من كه پادشاه نیستم.

من فقط پسر زنى از قریش هستم كه در مكه گوشت خشك شده مى‏خورد.

( ترجمه سیرة المصطفى    ج‏2 ص 285  (