موضوع: "بدون موضوع"
#شبهات_ فاطمیه
نوشته شده توسطحسینی واعظ 11ام بهمن, 1398✨﷽✨
شبهات فاطمیه
✍شيعه مدعی است فاطمه زهرا س را مورد اهانت قرار داده، پهلوي او را شكستند و خواستند خانه اش را آتش بزنند، سؤال اين است، علي که به ادعاي شیعیان، شجاع ترين فرد عرب بود چرا از همسرش دفاع نکرد؟!
#پاسخ
1⃣ اميرمؤمنان عليه السلام در تمام دوران زندگياش، مطيع محض فرمانهاى الهى بوده و آنچه او را به واكنش وا مىداشت، فقط و فقط اوامر الهى بود و هرگز به خاطر تعصب، غضب و منافع شخصى از خود واكنش نشان نمىداد.
2⃣ امام علی ع در جریان هجوم به خانه اش ابتدا با مهاجمان برخورد شدید نمود اما با تبعیت از همین اصل بود كه دست به شمشير نبرد. سليم بن قيس هلالى در کتابش برخورد با یکی از مهاجمان را نقل کرده و اشاره می کند که حضرت او را به شدت كشيد و بر زمين زد و بر بينى و گردنش كوبيد و خواست او را بكشد؛ ولى به ياد سخن پيامبر صلى الله عليه وآله و وصيتى كه به او كرده بود. افتاد و فرمود: قسم به آنكه محمّد را به پيامبرى مبعوث نمود، اگر مقدرّات الهى و عهدى كه پيامبر با من بسته است، نبود، مىدانستى كه تو نمىتوانى به خانه من داخل شوى.
3⃣ کار امیرالمومنین ع هنگام هجوم به خانه اش شبیه به کار رسول خدا ص هنگام شکنجه عمار و پدر و مادرش در مکه بود که این صحنه ها را از نزدیک می دید، اما کاری نمی کرد و خاندان یاسر را به صبر دعوت می کردو می فرمود: «اى خاندان ياسر! صبور باشيد كه وعدهگاه شما بهشت است.» در حالی که غیورترین و شجاع ترین فرد عالم بود.
4⃣ دفاع از ناموس مساله ای فطری است اما دشمن قصد داشت تا با تعرض به حریم خانه امام علی ع او را به واکنشی وادارد که آنها را به هدف شوم می رساند و در این صورت علاوه بر خونریزی بین مسلمانان زمینه تبلیغات سوء بر علیه حضرت از جمله اتهام قتل حضرت زهرا س فراهم می شد چنانکه معاویه پس از کشتن عمار، با تبلیغات سوء امام علی ع را به دلیل آوردن همراهی عمار با حضرت در جنگ، مسئول کشته شدن او دانست.
?خصائص الأئمة (عليهم السلام)، ص73.
?كتاب سليم بن قيس الهلالي، ص568.
?الإصابة في تمييز الصحابة، ج 7، ص 712.
#حضرت_زهرا_در_آیینه_کلام
نوشته شده توسطحسینی واعظ 11ام بهمن, 1398?حضرت آیت الله جوادی آملی حفظه الله
چون فاطمه(س)مظهر رضای الهی و غضب ربوبی است،بنابراین تمام اوصاف انسانی با معیار رضا و غضب فاطمه(س)بررسی میشود.(سر چشمه اندیشه/ج ۲/ص ۱۰۶-۱.۷)
چهره تابناک زهرا(س)در تحمل مشکلات و پذیرش مصائب،به حدی پرصلابت است که گویا وجودش را با بنیانی سربی پیریزی نموده و هیچ مصیبتی نمیتواند آن را متزلزل و دگرگون سازد.(سرچشمه اندیشه/ج ۲/ص ۱۰۶)
#فاطمیه #ایام_فاطمیه #حضرت_زهرا
#خاطرات_بین_المللی_آلمان
نوشته شده توسطحسینی واعظ 9ام بهمن, 1398به مناسبت شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
?با #الکساندر نشسته بودیم و باز مثل همیشه داشت سوالاتی درباره #اسلام و #شیعه می پرسید.
?آن روز گیر داده بود به مقام #زن در اسلام و می گفت “شماها زن را آدم نمی دانید، احترام و ارزش ندارد در مقابل مردانتان. می گفت که بارها شده که در کشورش با مسلمانانی حرف زده که آقا و خانوم ایستاده اند و وقتی او سلام کرده به خانم، همسرش جواب داده و گفته شما با من حرف بزن! می گفت حتی اجازه جواب سلام دادن به زن هایتان نمی دهید، چه برسد به نظر دادن!!”
به او گفتم که #فرهنگ بعضی از مردم اینطور هست و این ربطی به دینشان ندارد. پیامبر بین مردمی شروع به تبلیغ اسلام کرد که دخترانشان را زنده به گور می کردند. همان موقع که مردم تحقیرش می کردند که دختردار شده، او دست فاطمه را می گرفت و جلوی چشم همه می بوسید، و نوشته اند که هر وقت (چه فاطمه دو ساله بود و چه ده ساله و چه هجده ساله) وقتی پیش پدر می آمد، پیامبر تمام قد می ایستاد و چند قدم هم به پیشواز دخترش می رفت (کانت کلما دخلت علی ابیها قام الیها)…
?در همان #دانشگاه گوته، دوست مشترکی داشتیم به اسم طوبی، که دختری بود اهل #ترکیه، و خانواده اش از آن سفت و سخت های مذهبی و از اهل سنت بودند. خودش اما، همیشه می گفت که دین ندارد، و به اندازه کافی با خانواده اش که برایش نماد دین بودند جنگیده تا توانسته به عنوان یک دختر درسش را ادامه بدهد، و برسد به اینجا که تنها در یک کشور غیراسلامی در رشته حقوق تحصیل کند. الکساندر اشاره کرد به حرف های همین دوستمان. گفتم، متاسفانه بعد از پیامبر اسلام، پیروانش چند دسته شدند، و بعضی شان شدند مطیع کسانی که پیامبر هر چه کرد، نتوانست عادت تحقیر زنان را در میانشان از بین ببرد. از کسانی که پیشوایانشان زن را تحقیر می کردند، چنین رفتارهایی بعید نیست?
#پی_نوشت: چند روز بعد از رحلت پیامبر و ماجرای آتش درب خانه علی (ع)، فاطمه زهرا (س) در بستر بیماری افتاد و امید به بهبودی او از بین رفت. آن دو نفر اصرار کردند که به عیادتش بروند. فرمود کسانی را که به خانواده و اهل بیت پیامبر ظلم کردند و حق وصی او را غصب، نمی پذیرم. بالاخره به وساطت علی (ع)، آمدند عیادت. فاطمه حدیث معروف پیامبر را که خداوند به خاطر خشنودی فاطمه خشنود می شود و به غضب او غضبناک، یادآوری کرد و به آن دو نفر گفت که بدانید من از شما ناخشنودم و روز قیامت علیه شما در پیشگاه خدا و پیامبر خواهم ایستاد.
#توضیح:
در روايت ابن قتيبه آمده است كه هنگامي كه آن دو براي عيادت آمدند، فاطمه زهرا سلام الله عليها اجازه ورود نداد و ناچار شدند به اميرمؤمنان علي عليه السلام متوسل شوند و آن حضرت وساطت كرد، در پاسخ اميرمؤمنان عليه السلام فرمود: البيت بيتك. يعني علي جان! خانه خانه تو است، تو مختاري هر كسي را كه دوست داري اجازه ورود بدهي. امير مؤمنان عليه السلام براي اتمام حجت و اين كه آن دو بعداً بهانه نياورند كه ما مي خواستيم از فاطمه رضايت بگيريم؛ ولي علي نگذاشت ، به آن دو اجازه ورود داد. هنگامي كه آن دو عذرخواهي كردند، صديقه طاهره نپذيرفت؛ بلكه از آن ها اين چنين اعتراف گرفت:نشدتكما الله ألم تسمعا رسول الله يقول «رضا فاطمة من رضاي وسخط فاطمة من سخطي فمن أحب فاطمة ابنتي فقد أحبني ومن أ رضي فاطمة فقد أرضاني ومن أسخط فاطمة فقد أسخطني»
(شمارا به خدا سوگند مي دهم آيا شما دو نفر از رسول خدا نشنيديد كه فرمود: خوشنودي فاطمه خوشنودي من، و ناراحتي او ناراحتي من است. هر كس دخترم فاطمه را دوست بدارد و احترام كند مرا دوست داشته و احترام كرده است و هر كس فاطمه را خوشنود نمايد مرا خوشنود كرده است و هر كس فاطمه را ناراحت كند مرا ناراحت كرده است؟)
هر دو نفرشان اعتراف كردند: آري ما از رسول خدا اينگونه شنيده ايم. نعم سمعناه من رسول الله صلي الله عليه وسلم.
سپس صديقه طاهره فرمود: فإني أشهد الله وملائكته أنكما أسخطتماني وما أرضيتماني ولئن لقيت النبي لأشكونكما إليه.
پس من خدا و فرشتگان را شاهد مي گيرم كه شما دو نفر مرا اذيت و ناراحت كرده ايد و در ملاقات با پدرم از شما دو نفر شكايت خواهم كرد. به اين نيز بسنده نكرده و فرمود: والله لأدعون الله عليك في كل صلاة أصليها. (به خدا قسم پس از هر نماز بر شما نفرين خواهم كرد.)
#منبع: الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، الإمامة والسياسة، ج 1، ص 17، باب كيف كانت بيعة علي رضي الله عنه، تحقيق: خليل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م.
?مرجع تخصصی محتواهای #تبلیغ_بین_المللی_اسلام
#قصه _حاج _قاسم_ و غواصهایش _و توسل عجیب _به حضرت زهرا (س)_
نوشته شده توسطحسینی واعظ 9ام بهمن, 1398از من و قلمم بر نمی آید تا قصه سالهای خون و خاطره را روایت کنم . چیزی شبیه شرم دستم را وقت نوشتن پس می زند. من چگونه می توانم یک ثانیه از اضطراب غواص های شجاع حاج قاسم را روایت کنم وقتی دل به دریای خروشان اروند می زدند، در «شبی تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل!"
?شبی که طبق پیش بینی ها بنا بود باد نباشد، باران نباشد، اما چند ساعت مانده به شروع عملیات، ابری ناخوانده از افق قد می کشد و پخش می شود توی آسمان و حالا هم باد هست هم باران!
?ژنرال های کارکشته دنیا به صدام، گفته اند ایران از هر نقطه ممکن است به خاک شما یورش بیاورد، الّا از منطقه فاو.
?ژنرال ها گفته اند هیچکس نمی تواند از دریای موج خیز اروند بگذرد. گفته اند پای گذاشتن غواص در اروند همان و پیدا شدن جنازه اش در شکم نهنگان خلیج فارس همان. گفته اند اروند نابکار است، در اثر جذر و مدّ مسیر حرکتش را تغییر می دهد. گفته اند اروند ریاکار است، سطح آبش آرام، امّا لایه های زیرین اش پر شتاب می گذرد. گفته اند اروند مواج که بشود هیچ کس جلودارش نیست و گفته اند گرداب هایی دارد که با سرعت سیصد کیلومتر طعمه اش را به غرقاب نابودی می کشاند و می بلعد.
?ژنرالهای دنیا همه اینها را به صدام گفته اند، اما در ساحل شرقی نهر علی شیر، حاج قاسم سلیمانی و حاج احمد امینی تصمیم خودشان را گرفته اند.
?در ساحل غربی هم توی خانه های کوچک جا مانده از ساکنین عرب روستا، شهید یوسف الهی و شهید آتش افروز و همرزمانشان مشغول مناجات اند.
?غواص های لشکر ثارالله تصمیم گرفته اند در همین هوای منقلب خط فاو و پشت صدام را یکجا بشکنند. حاج قاسم باید غواص هایش را با تاریک شدن هوا آرام و بی صدا از رود عبور دهد تا خط دشمن را تصرف کنند و محسن رضایی رمز “یا فاطمه الزهرا” را به همه نیروهای عملیات اعلام کند و ناگهان صدها قایق تیزرو با مردانی مصمم مثل گلوله به سمت شبه جزیره فاو عراق حرکت کنند و با رخنه در لشکر صدام، خبری دنیا را تکان بدهد که «مردان قورباغه ای ایران از اروند گذشتند، فاو را به تلافی خرمشهر گرفتند تا ام القصر و بصره در تیر رس شان باشد و راه عراق را به دریای آزاد قطع کنند»
?فردا باید این خبر سرتیتر همه روزنامههای منطقه و جهان باشد، فردا باید صدام از این شکست تلخ دیوانه بشود و فرماندهانش را اعدام صحرایی کند، اما با آن ابر سمج و باد بیموقع حاج قاسم چه می توانست بکند جز اینکه غواصهای لشکر را جمع کند دور خودش، بغضش را فرو بدهد و با صدایی آرام و چشمی اشک آلود بگوید:
? برادرا ! آنچه نباید میشد، حالا شده . طبق پیشبینی الان باید آسمان صاف و اروند آرام باشد. اما نیست . حالا برای عبور از موجهای سرکش اروند فقط یک راه مانده است، آب را به پهلوی شکسته زهرا (س) قسم بدهید!
?نام حضرت زهرا س در حریری از اشک تکثیر شد و در آسمان پیچید. دلها قوت گرفت. سپاه به حرکت درآمد. پیاده و سواره به سمت اروند. غواصها از زمین باتلاقی حاشیه رود میگذرند و در کناره آن آرایش میگیرند. به دستور، تن به آب سرد میزنند، سرعت آب و تلاطم رود طوفانزده در قدم اول میخواهد همه را نا امید کند، غواصها یک متر جلو میروند، آب دو متر آنها را عقب مینشاند. آنها با رشتهای طناب به هم وصل هستند. باید در آب عصبانی هی فین (نوعی کفش غواصی) بزنی و هی جلو نروی!، با موج زورآزمایی کنی و کم کم نفسهایت به شماره بیفتد و دستانت از سوز سرما کرخت بشوند و طناب از دستت رها بشود و آب با شتاب از جمع جدایت بکند و هیچکس در آن شب تاریک و وهمناک متوجه غرق شدنت نشود.
?نبردی سنگین میان مردانی که ذکر یا زهرا بر لب دارند و رودخانهای که راه نمیدهد در گرفته است. گروه موقعیت خودشان را گم میکنند، همه جا آب است و سرگردانی و البته امید . ناگهان پای نفر اول به زمین سفت می رسد .
?یا زهرا! رسیدیم به ساحل! همه از آب بیرون میآیند. بی صدا در ساحل آرایش میگیرند. تازه اول کار است . باید با هجومی تند ،خط دشمن را فتح کنند. میکنند. دشمن راهی جز فرار ندارد. حاج احمد امینی میایستد روی یال خاکریز اول عراق و با بیسیم می گوید:
?یا فاطمه الزهرا. یا فاطمه الزهرا.حاجی حاجی، مأموریت انجام شد. حالا نوبت شماست.
? آنطرف، کنار نهر علیشیر. مروارید اشک، زنجیر پلاک حاج قاسم را میگیرد و و پایین میآید. حاجی بیتاب و اشکبار فریاد میزند :زهرا جان ممنون. بیبی جان متشکرم.